به امید چه خورشیدی
نه فانوسی
نه نور شمع خاموشی
هراسان سوی تقدیرم
چه تقدیری نمی دانم
صدایی در دلم نالد
برای زندکی کردن
چه تدبیری بیندیشم
چه حاصل دارد این دنیا
به جز اندوه ودرد و آه
به جز حسرت"به جز ناله
به جز رویای بی هاله
زخود زندان غم سازم میان آتش آزادم
به هر سو می روم گویی
موضوع مطلب :